سینا جونمسینا جونم، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

کیمیا و سینا

درد دل مامانی با فرشته هاش

سلام گلای خوشگلم امروز دلم خیلی گرفته یعنی از دیشب همینجوریم آخه گردن بابایی دیشب خیلی خیلی درد میکرد جوری که نمیتونست حتی دستشو تکون بده میدونین دکتر گفته دیسک بین مهره های گردنش سیاه شده خلاصه میگفت میخواد استعفا بده یا خودشو از کار افتاده کنه خیلی دلم گرفت چرا هرچی نذر میکنم خداجونم جواب نمیده آخه بابایی واقعا گناه داره که با این سنش اینقدر درد بکشه یا خودشو بخواد از کار افتاده بکنه تو رو خدا شما دو تا فرشته نازم براش دعا کنین شماهایی هم که مثل فرشته ها میاین به ما سر میزنین ازتون خواهش میکنم با دلای پاکتون برای همسری من دعا کنین ...
1 ارديبهشت 1390

کیمیای گلم : جشن تکلیفت مبارک

دختر خوشگلم امروز توی سالن آموزشکده سما براتون جشن تکلیف گرفتن.الهی قربونت برم که با اون چادر صورتی خوشگلت مثل فرشته ها شده بودی عزیزم تموم اون لحظات نگات که میکردم با خودم میگفتم ای خدا یعنی این فرشته کوچولو همون دختر فینگیل منه که حالا اینقدر خانم شده خیلی حس قشنگی بود بابایی هم مثل من بود با همه گرفتاری که سرکار داره بازم بخاطر تو اومده بود خانمی قربونت برم دیگه از این به بعد باید خیلی مواظب رفتارات باشی گلم هرچند به نظر من هنوز خیلی بزرگ نشدی منم تا سن تکلیف واقعیت که توی تیره بهت سخت نمیگیرم مامانی با اون دل بزرگ و مهربونت برام دعا کن دعاهای تو الان خیلی مستجاب میشه  تقدیم به دختر خوشگلم جشن تکليف  &nb...
1 اسفند 1389